کد مطلب:77609 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:105

خطبه 125-در رابطه با خوارج











و من كلام له علیه السلام فی التحكیم

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است

در مقدمه ی تحكیم جنگ صفین:

«انا لم نحكم الرجال و انما حكمنا القرآن. و هذا القرآن انما هو خط مستور بین الدفتین لا ینطق بلسان و لابد له من ترجمان. و انما ینطق عنه الرجال. و لما دعانا القوم الی ان نحكم بیننا القرآن لم نكن الفریق المتولی عن كتاب الله تعالی. و قد قال الله سبحانه (فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و الرسول). فرده الی الله ان نحكم بكتابه و رده الی الرسول ان ناخذ بسنته، فاذا حكم بالصدق فی كتاب الله فنحن احق الناس به و ان حكم بسنه رسول الله صلی الله علیه و آله فنحن اولاهم به.»

یعنی به تحقیق كه ما حاكم نگردانیدیم مردان را و جز این نیست كه ما حاكم ساختیم قرآن را و این قرآن نیست مگر خط نوشته شده میان دو جلد، گویا نمی شود به زبان و ناچار است از برای او از ترجمه و بیان كننده ای و گویا نمی شود از او مگر مردان. و در زمانی كه خواندند ما را اهل شام به سوی اینكه حاكم گردانیم میان ما قرآن را، نبودیم ما آن طایفه ای كه روگردان باشند از كتاب خدا و حال آنكه گفته است خدای منزه از نقایص كه اگر منازعه كنید در امری، پس رجوع كنید در آن نزاع به سوی خدا و رسول، پس رجوع به سوی خدا این است كه حكم كنیم به كتاب خدا و رجوع به سوی رسول این است كه اخذ كنیم به طریقه ی او و به احادیث او، پس اگر حكم كرده شود به راستی در كتاب خدا، پس ما سزاوارترین مردمانیم به اتباع به سبب حكم قرآن، زیرا كه در قرآن آیات داله بر ولایت و حقیقت و خلافت ما بسیار است، مثل: آیه ی (انما ولیكم الله) و مثل

[صفحه 593]

آیه ی مباهله ی (انفسنا و انفسكم) و مثل آیه ی (لا ینال عهدی الظالمین) و امثال اینها كه مفصلا در مقامش مذكور است و اگر حكم كرده شود به سنت رسول صلی الله علیه و آله پس ما اولی باشیم از ناس در امامت و خلافت. به سبب حكم رسول خدا صلی الله علیه و آله نظر به نص غدیر خم و نص منزلت و نص حدیث اسامه و امثال آنها. و خلاصه ی كلام اینكه ما راضی نشدیم به تحكیم رجلین مطلقا و به هر نحوی كه حكم كنند، بلكه بر تقدیر حكم ایشان به كتاب خدا و مترجم بودن ایشان مر قرآن را، نه به مجرد هوا و خواهش نفسانیه ی خود و ما چون دیدیم كه مخالفت كردند رجوع به قرآن را، پس واجب نشد بر ما شنیدن قول ایشان با ظهور خدعه با یكدیگر و مخالفت قرآن و رسول خدا. و اما حكمت در قرار داد مدت، از برای حكم حكمین، پس به سبب این بود كه تا ظاهر گردد جاهل و عالم به طوری كه خالی از شبهه و شك باشد و به سبب امید تنبیه و انتباه بعضی از غفلت و ضلالت بود چنانكه گفتند كه:

«و اما قولكم لم جعلت بینك و بینهم اجلا فی التحكیم، فانما فعلت ذلك لیتبین الجاهل و یتثبت العالم. و لعل الله ان یصلح فی هذه الهدنه امر هذه الامه و لا توخذ باكظامها فتعجل عن تبین الحق و تنقاد لاول الغی.»

یعنی و اما قول شما كه چرا من قرار داد كردم میان شما و ایشان مدت در تحكیم، پس نبود مگر اینكه كردم آن قرار داد را از جهت آنكه ظاهر گردد جاهل به حق، و ثابت گردد عالم به حق و از جهت امید اصلاح خدا در این صلح امر این امت را و گرفتار مشو[1] به خشم و غضب در این مصالحه تا اینكه تعجیل كنی از طلب ظهور حق و حكمت در این مصالحه و متابعت كنی مر اول ضلالت را، یعنی تعجیل كنی به سبب خشم در انكار ما پیش از طلب ظهور حكمت رضای ما به مصالحه و متابعت كنی ضلالت و گمراهی اول

[صفحه 594]

قوم را كه بدون تبین حق به مجادله و محاربه و مخالفت ما كوشیدند.

«ان افضل الناس عند الله من كان العمل بالحق احب الیه-و ان نقصه و كرثه-من الباطل و ان جر الیه فائده و زاده.»

یعنی به تحقیق كه فاضل ترین مردمان در پیش خدا كسی است كه عمل به حق كردن دوستر باشد به سوی او، اگر چه حق نقصان به او رساند و شدت به او عاید گرداند از باطل، اگر چه باطل بكشاند به سوی او منفعت را و زاید گرداند مال او را.

«فاین یتاه بكم! و من این اتیتم!. استعدوا للمسیر الی قوم حیاری عن الحق لا یبصرونه و موزعین بالجور لا یعدلون به، جفاه عن الكتاب. نكب عن الطریق.»

یعنی تا به كجا حیرت داشته شده اید شما؟ و از كجا رسیده شده اید به حیرت؟ مستعد گردید از برای حركت كردن به سوی قومی كه حیران بودند از حق، یعنی اهل شام، نمی دیدند حق را و تحریص كرده شده اند به ظلم، عدول نمی كنند از آن و دورند از علم كتاب و بیرون رفتگانند از راه راست.

«ما انتم بوثیقه یعلق بها و لا زوافر (عز) یعتصم الیها. لبئس حشاش نار الحرب انتم. اف لكم لقد لقیت منكم برحا، یوما انادیكم و یوما اناجیكم، فلا احرار صدق عند النداء و لا اخوان ثقه عند النجاء.»

یعنی نیستید شما خداوند عهدی كه درآویخته شود به آن و نه صاحب اعوان و انصاری كه چنگ در زده شود به آن، هر آینه بدافروزندگان آتش جنگید شما! دلتنگی باد از برای شما كه به تحقیق رسیدم از جانب شما اندوه و سختی، روزی می خوانم شما را و روزی راز می گویم با شما، پس نیستید مردان آزاده ی راستگو در وقت خواندن شما و نیستید برادران معتمد بی خیانت در وقت راز و نجوای شما.

[صفحه 595]


صفحه 593، 594، 595.








    1. شارح از اینجا به بعد در تای مضارعت اشتباه كرده حرف تای تانیث را كه به امت برمی گردد تای خطاب پنداشته همه ی افعال را به صورت مخاطب ترجمه كرده است و حال آنكه همه ی آنها باید به صورت غایب ترجمه شود و فاعل آنها همه امت است.